بیت‌کوین و اقتصاد روایی

رابرت شیلر در کتاب اقتصاد روایی می‌گوید که بیت‌کوین نمی‌تواند به‌عنوان یک روایت مستقل، جایگزینی برای ارزش و اقتصاد باشد و تنها یک افسانه است.

قدرت داستان:چگونگی تاثیر روایت‌ها بر تحولات‌اقتصاد

تا به حال، شاید بارها به این موضوع فکر کرده باشید که چرا گاهی اوقات بازارهای مالی و اقتصادی به شیوه‌های عجیب و غریب عمل می‌کنند که به‌سادگی توسط منطق توجیه نمی‌شود. در این جریان نامنظم و متضاد، آیا هیچ‌گونه الگو یا اصول معقول وجود دارد؟ اگر از افرادی که در این عرصه‌ها فعالیت می‌کنند سوال کنیم، به‌احتمال به ما خواهند گفت که همه چیز به آمار و ارقام بازار مربوط می‌شود و تنها ازطریق درک صحیح این ارقام، می‌توان رفتارهای غیرمعمول بازارهای مالی و اقتصادی را تفسیر کرد.

آمار و ارقام در عرصه‌های مالی و اقتصاد به‌عنوان زبانی پنهان عمل می‌کنند که بسیاری از ما آن را درک نمی‌کنیم. این زبان تصاویری از واقعیت‌های پیچیده را روشن کرده و ما را در یک مسیر تازه برای درک اقتصاد و بازارهای مالی هدایت می‌کند. در این مطلب، چکیده کتاب «اقتصاد روایی» (Narrative Economics) نوشته «رابرت شیلر» (Robert Shiller)، نویسنده و اقتصاددان آمریکایی را برای شما آماده کرده‌ایم. کتابی که تلاش می‌کند تا زبان اقتصاد را برای ما ترجمه کند و تفسیری عمیق‌تر از پیچیدگی‌های مختلف بازارهای مالی و اقتصادی ارایه دهد.

رابرت شیلر درباره روایت‌هایی تاثیرگذار صحبت می‌کند که نقش زیادی در شکل‌گیری رویدادهای اقتصادی و سیاسی موجود دارند؛ همان عواملی که نسبت‌به آمارها چندان مورد توجه قرار نگرفته یا شاید تحلیل‌گران، حوصله کافی برای پرداختن به آن ندارند! این‌جاست که پای اقتصاد روایی به میان می‌آید تا مطالبی را که اقتصاددانان به آن اشاره نمی‌کنند، توضیح دهند.

هرچند رابرت شیلر، به‌عنوان یکی از مخالفان بیت‌کوین شناخته می‌شود، او از طریق کتاب‌ها و مقالات خود به انتقاد از این رمزارز و تشویق به اعتماد به نظام مالی سنتی پرداخته است. نظریه او در خصوص بیت‌کوین بیشتر بر این نکته متمرکز است که این فناوری نمی‌تواند به‌عنوان یک روایت مستقل، جایگزینی برای ارزش و اقتصاد باشد و به‌نظر او، این پدیده اقتصادی، افسانه‌ای بیش محسوب نمی‌شود.

درنهایت، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این دیدگاه‌ها تنها نظرات مختلف افراد است و ما در مطالبمان تنها سعی داریم این مواضع متفاوت را، بدون ادعای تصدیق یا رد آن‌ها، بازنشر کنیم.

منظور از اقتصاد روایی چیست؟

برای درک مفهوم اقتصاد روایی، لازم است با کاربرد امروزی عبارت روایت آشنا شوید. کلمه روایت به چیزی اشاره دارد که نه آغاز مشخصی دارد و نه پایان معین. یک روایت می‌تواند یک داستان یا یک باور جمعی را توصیف کند که بین گروهی از افراد به اشتراک گذاشته می‌شود.

یکی از معروف‌ترین مثال‌ها مربوط‌به «دونالد ترامپ» (Donald Trump) است؛ زمانی‌که به‌عنوان یکی از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا از روایت «تاجر باهوش» استفاده کرد تا نفوذ خود را میان رای‌دهندگان افزایش دهد. او با موفقیت این روایت را برای خود بنیاد نهاد و به اثبات رساند که می‌تواند مذاکره‌کننده باهوشی باشد و تصمیم‌های بهتری برای کشور بگیرد. این روایت در واقعیت هم تاثیرگذار بود و به ترامپ در پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ برابر «هیلاری کلینتون» (Hillary Clinton) کمک کرد.

بیت‌کوین: داستان تحولات سریع یک رمزارز برتر

یکی از معروف‌ترین روایت‌های اقتصادی، داستان شکل‌گیری بیت‌کوین و تحولاتی است که این رویداد به همراه داشت. ارزش و اهمیت بیت‌کوین نه به‌دلیل موقعیت ذاتی آن، بلکه به‌دلیل روایت‌هایی است که توسط سرمایه‌گذاران در جوامع منتشر و به یک پدیده اقتصادی تبدیل شد. در واقعیت، اهمیت اقتصاد روایی نیز به همین دلیل است، چرا که در این نوع تحلیل، تمرکز بیشتری بر تاثیر رفتارهای گسترده بر تغییرهای اقتصادی دارد.

بیت‌کوین

در سال ۲۰۰۸، فرد ناشناسی با نام مستعار «ساتوشی ناکاموتو» (Satoshi Nakamoto) مقاله‌ای را با عنوان «بیت‌کوین: سامانه وجه نقد الکترونیکی» در ‌وب‌سایتی منتشر کرد، که از طریق ایمیل به‌سرعت تبلیغ شد؛ این اقدام، معرفی نخستین رمزارز به جامعه جهانی را رقم زد.

بیت‌کوین به‌عنوان یک واحد پولی معتبر به مردم اجازه می‌داد تا از آن مثل پول نقد در معاملات و خریدوفروش خود استفاده کنند؛ به همین دلیل به‌سرعت به یک داستان جذاب در میان عموم مردم تبدیل شد و محبوبیت فراوانی پیدا کرد.

با وجود این‌که ارزش وجودی بیت‌کوین نقش مهمی در تبدیل آن به یک پدیده جهانی ایفا کرد، اما مهم‌ترین دلیل محبوبیت آن، استقبال و اشتیاق طرفداران آن بود که به این رمزارز دست یافتند. در یک دوره، ارزش بازار بیت‌کوین از ۳۰۰ میلیارد دلار فراتر رفت؛ اما این افزایش ارزش ازاساس به‌دلیل طرفداری‌هایی بود که بیت‌کوین را به یک پدیده جهانی تبدیل کردند.

با این حال، بیت‌کوین تاکنون مخالفان و نقدهای زیادی را به خود جلب کرده است. برخی از افراد مانند «وارن بافت» (Warren Buffett)، سرمایه‌گذار، اقتصاددان و مدیر اجرایی آمریکایی، آن را به‌عنوان نوعی از سفته‌بازی اقتصادی معرفی می‌کنند. بسیاری از افراد، افزایش ناگهانی محبوبیت بیت‌کوین را مشابه رویداد «جنون گل لاله» که در هلند رخ داد، تلقی می‌کنند؛ زمانی‌که قیمت پیاز تازه معرفی‌شده گل لاله به سطح بسیار بالایی رسید و سپس به‌طور ناگهانی سقوط کرد.

رمزارزی که داستان مبهمی دارد: عامل پنهانی پشت موفقیت بیت‌کوین!

افزایش هیجان طرفداران بیت‌کوین به‌مرور زمان به ایجاد حباب در این سیستم منجر شد. متاسفانه، بسیاری از افرادی که در فعالیت‌های خریدوفروش بیت‌کوین شرکت می‌کنند، تا حد زیادی از دانش اقتصادی بهره‌ای نبرده‌اند و حتی به مفاهیم پایه‌ای این سیستم آگاهی ندارند.

صاحبان اصلی بیت‌کوین، افرادی هستند که سیستم بلاک‌چین را ایجاد کرده‌اند. آن‌ها یک سیستم طراحی کرده‌اند که بدون نیاز به نظارت دولت، مدیریت و انتقال رمزارزها را انجام می‌دهد. فعالیت آن‌ها به‌صورت ناشناس و مردمی انجام می‌شود و این ویژگی به سیستم بیت‌کوین جذابیتی ویژه می‌بخشد.

بیت‌کوین با این فلسفه و با هدف مبارزه با موسسه‌های مالی فاسد تاسیس شده و با آنارشیسمی که اغلب آن را سبب هرج‌ومرج می‌دانند، بسیار متفاوت است.

روایت‌های اقتصادی

روایت‌های اقتصادی؛ جزییات بیشتر، باورپذیرتر

«ژان پل سارتر» (Jean-Paul Sartre)، فیلسوف مشهور، زمانی اظهار کرد: «ما تا جایی‌که ممکن باشد داستان‌پردازی می‌کنیم. انسان همیشه راوی داستان‌هایی است که تمام جزییات اطرافش را با توجه به آن شکل می‌دهد.»

این اظهارنظر سارتر درست است؛ زیرا ذهن انسان همیشه به‌دنبال داستان‌سرایی است و اغلب از طریق مشاهده جزییات، به داستان‌گویی‌اش معنا و باور بیشتری می‌بخشد.

در سال ۱۹۸۵، چند روان‌شناس، آزمایشی را روی گروهی از افراد انجام دادند و از آن‌ها خواستند که به‌عنوان قاضی دادگاه، روی چند پرونده حکم کنند. هدف روان‌شناسان از این آزمایش، درک این بود که جزییات تا چه اندازه می‌تواند بر حکم نهایی آن‌ها تاثیر بگذارد. به همین منظور، آن‌ها پرونده‌هایی ساختگی ترتیب دادند و از شرکت‌کنندگان خواستند تا براساس شواهد موجود در آن پرونده حکم نهایی را صادر کنند.

در بعضی از پرونده‌ها، هیچ نشانه و رد پای خاصی وجود نداشت؛ اما در برخی دیگر نشانه‌هایی وجود داشت که جزییات صحنه جرم را به تصویر می‌کشید. به‌عنوان مثال، در یکی از پرونده‌ها به قاضی گفته شد که متهم در حین ارتکاب جرم، ظرف غذایی را به زمین ریخته بود؛ درحالی‌که این موضوع هیچ ربطی به جرمی که او مرتکب شده بود نداشت. با این‌حال، شرکت‌کنندگان تنها از طریق همین جزییات ساده، حکمی دادند که منصفانه و درست نبود. این مثال نشان می‌دهد که پرونده‌های بدون جزییات نتوانسته‌ باعث شکل‌گیری داستان جرم در ذهن شرکت‌کنندگان شود.

در نتیجه‌ این آزمایش می‌توان نتیجه گرفت که افزایش جزییات در یک روایت، قابلیت درک و باورپذیری آن را افزایش می‌دهد. درباره رویدادهای اقتصادی هم به همین صورت است. از منظر اقتصادی نیز، برخی جزییات خاص می‌تواند بر شکل و تاثیر روایت‌ها تاثیر بسزایی بگذارد.

زمانی‌که حادثه‌ ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، اقتصاد آمریکا در میانه یک رکود عظیم قرار داشت. وقتی‌که برج‌های تجارت جهانی تخریب شدند و ساختمان پنتاگون نیز به‌شدت آسیب دید، اقتصاددان‌ها اظهار کردند که این اتفاق‌ به کاهش اعتماد به اقتصاد منجر خواهد شد. این اظهارات درست بود و تمام شاخص‌ها، آمار و ارقام نیز مشکلات بیشتری را پیش‌بینی می‌کردند. اما با وجود تمام این شواهد، سه ماه بعد رکود اقتصادی به پایان رسید.

چگونه این امر ممکن شد؟ به نظر می‌رسد مردم آمریکا، مشاهده‌کنندگان فروریختن برج‌های تجارت جهانی به‌عنوان نماد اقتصاد آمریکا، به باور این امر رسیدند که این رکود اقتصادی، به‌دنبال اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی رخ داده است، پس چرا خودشان نیز باید این نگرانی پیوسته و رکود را تشدید کنند؟

یکی از اتفاقات مهمی که در آن زمان رخ داد، سخنرانی «جرج دبلیو بوش» (George W. Bush)، رییس‌جمهور وقت آمریکا بود. بوش به مردم گفت که آن‌ها قدرت دارند و می‌توانند بر این ترس بزرگ غلبه کنند. بوش این‌گونه گفته بود:

«شما قادر به غلبه بر این ترس هستید. نیازی نیست نگران باشید. شما باید کسب‌وکار خود را ادامه دهید، دوباره با هواپیما سفر کنید و از جاذبه‌های این کشور بزرگ لذت ببرید. شما می‌توانید به دیزنی‌لند فلوریدا بروید و تفریحات خود را انجام دهید. کشور ما امن است و ما یک ملت قوی هستیم.»

جرج بوش در این سخنرانی، به یک روایت با جزییات زیادی اشاره کرد. او با استفاده از یک روایت ساده و پر از جزییات، مردم را به باور بهتری درباره توانایی غلبه بر ترس و تداوم کسب‌وکارهایشان ترغیب کرد. این سخنرانی محکم جورج بوش، تاثیر مهمی بر مردم آمریکا گذاشت و آن‌ها را به ادامه کسب‌وکارهای خود و ایجاد تغییرات اقتصادی تشویق کرد. به این ترتیب، مردم توانستند روند رکود اقتصادی را معکوس کنند.

روایت‌های اقتصادی: ماهیتی همیشگی و تکرارشونده

یکی از موضوع‌های پرتکرار در حوزه‌ اقتصاد، دو واژه «وحشت» و «اعتماد به‌نفس» است. به‌‌احتمال بارها از سوی سیاست‌مداران، روزنامه‌نگاران و اقتصاددانان درباره تاثیر اعتماد به‌نفس و وحشت در رویدادهای اقتصادی شنیده‌اید. آن‌ها از بانک‌ها و کسب‌وکارها خواسته‌اند که در شرایط بحرانی اقتصادی اعتماد به‌نفس خود را حفظ کنند و هرگز نترسند. درواقع، برای پیشرفت اقتصادی، وجود اعتماد به‌نفس در افراد بسیار ضروری است.

«کریستوفر بوکر» (Christopher Booker)، نویسنده‌ مشهور و معتبر، باور دارد که تمام داستان‌ها دارای چند الگوی مشترک هستند، یکی از این الگوها تقابل میان عناصر مختلف است. به‌عنوان مثال، حرکت از وضعیت فقر به ثروت یا پیروزی قهرمانان بر شرورها، یک الگوی متداول در داستان‌هاست. به همین ترتیب، در روایت‌های اقتصادی نیز مفاهیمی همچون اعتماد به‌نفس و وحشت به‌طور دایمی وجود دارد و همواره از یک الگو پیروی می‌کنند. این مفاهیم یا الگوها سالیانه تکرار می‌شوند و به وضعیت‌های خاص محدود نیستند.

تاریخ و خاطرات ما از رویدادهای گذشته تاثیر قابل‌توجهی بر شکل‌گیری دیدگاه‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما در مواجهه با رخدادهای جدید دارد. این خاطرات و تجارب گذشته در شکل‌دهی به تصویر ذهنی ما از موقعیت‌های فعلی نقش مهمی ایفا می‌کند.

تاریخ و خاطرات ما از رویدادهای گذشته به ما کمک می‌کند تا با توجه‌به تجربه‌های گذشته، شناخت بهتری از رخدادهای جاری پیدا کنیم. با توجه‌به این شناخت، می‌توانیم تصمیم‌های بهتری بگیریم و به شکل‌دهی به تفسیرهای دقیق‌تری از شرایط کنونی بپردازیم. همچنین، فهم عمیق‌تری از تاریخ می‌تواند به ما در پیش‌بینی تاثیرات ممکن رخدادها و تصمیم‌گیری‌های مختلف در آینده کمک کند.

با توجه‌به این نکات، تاریخ‌شناسی و درک ما از گذشته ابزارهای قدرتمندی برای تجزیه و تحلیل شرایط فعلی و ایجاد رویکردهای بهتر در مواجهه با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی ارایه می‌دهد.

تاثیر اقتصادی روایت ها

تاثیر اقتصادی روایت‌ها: چگونه در طول زمان داستان‌ها اقتصاد را تغییر می‌دهند

همه ما خاطراتی از گذشته در ذهن داریم که به‌تدریج تغییر می‌کند. خاطرات مرتبط‌با سفرها، ازدواج یا حتی دشواری‌هایی که با دیگران داشته‌ایم، با گذر زمان به معنای متفاوتی برایمان تبدیل می‌شوند. گاهی اوقات می‌توانیم به دلخوری‌ها و ناامیدی‌های گذشته‌ بخندیم یا حوادث ناراحت‌کننده را با یک نگاه جدید تفسیر کنیم. این خصوصیت خاطرات است که با گذشت زمان ما را به درک متفاوتی از رویدادهای زندگی‌مان هدایت می‌کند. روایت‌های اقتصادی نیز از این ویژگی برخوردارند. در طول زمان، مفهوم آن‌ها تغییر می‌کند. به‌عنوان مثال، حادثه ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷ و فروپاشی بورس سهام، هنوز هم در ذهن سرمایه‌گذاران و تحلیل‌گران اقتصادی باقی مانده است. در آن روز، بورس سهام شاهد بزرگ‌ترین فروپاشی تاریخی خود بود و این حادثه تنها در یک روز اتفاق افتاد!

یادآوری این حادثه و دوباره‌سازی آن، باعث از بین رفتن اعتمادبه‌نفس بسیاری از سرمایه‌گذاران شده و حتی تصور آن هم باعث ایجاد ترس و وحشت در آن‌ها می‌شود! حتی هنوز هم بسیاری از روزنامه‌نگاران در مقالات خود درباره شرایط بحرانی آن دوران هشدار می‌دهند و احتمال وقوع فاجعه‌ای مشابه را به خوانندگان خود مطرح می‌کنند.

با وجود این‌که وقوع اتفاقات تاریخی به‌صورت دقیق تکرار نمی‌شود، اما اگر از تجربیات خود در خصوص خاطرات گذشته استفاده نکنیم و تفکرات خود را نسبت به آن‌ها تغییر ندهیم، احتمال وقوع مشابه آن‌ها افزایش می‌یابد.

زمانی، بحث‌های متعددی درباره ایجاد یک سیستم تجارت رایانه‌ای وجود داشت تا به‌وسیله الگوریتم‌های خاصی ضرر سرمایه‌گذاران در مواجهه با فروپاشی بازار سهام را کاهش دهند. این خاطرات در زمان‌های دیگر نیز مطرح شد و تاثیراتی روی تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران گذاشت.

آنان به این نتیجه رسیدند که وقتی بازار سهام در حال سقوط است، به اندازه امکان سهام خود را بفروشند تا خسارت کمتری ببینند. با این حال، اتفاقاتی که در آن زمان افتاده بر اساس شرایط کنونی نیست و تفسیر نادرستی از آن به تصمیمات اشتباه سرمایه‌گذاران منجر شده است.

با وجود این، گاهی اوقات یادآوری خاطرات می‌تواند به تصمیمات درستی منجر شود و از اشتباهات جدید افراد جلوگیری کند.

نقش مطالعه در آماده‌سازی ما برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی

اقتصاددانان و پژوهشگران باید از وسایل و امکانات گسترده‌ای که در حال حاضر در دسترس قرار دارد بهره‌برداری کرده تا روایت‌های فعلی را بهتر درک کنند. در حال حاضر، امکان دسترسی به حجم بی‌سابقه‌ای از داده‌ها و شناخت مفهوم و نگرش‌های جاری جامعه امکان‌پذیر است. می‌توان با استفاده از اینترنت، در شبکه‌های اجتماعی فعالیت مردم را مشاهده و در گروه‌های بازاری شرکت و نظرات آنان را بررسی کرد. همچنین، می‌توان بازارهای مالی مختلف را بررسی و تحت تاثیر عوامل مختلف آن‌ها را مشاهده کرد. امروزه با یک کلیک ساده می‌توان به اطلاعات زیادی درباره مفهومی خاص و دیدگاه‌های غالب افراد پیرامون آن دست پیدا کرد.

در هیچ دوره‌ای از تاریخ ما به این اندازه در معرض نظرات دیگران قرار نگرفته‌ایم؛ در نتیجه به‌راحتی می‌توانیم از عقاید و باورهای عامه مردم در سراسر جهان باخبر شویم. توجه‌به این نکته نیز حایز اهمیت است که اقتصاددانان باید از این فناوری‌ها و امکانات بهره‌برداری کنند تا بتوانند روایت‌های موجود در جوامع مختلف را شناسایی و تاثیر آن‌ها را بر اقتصاد مشاهده کنند. اما در حال حاضر تنها تعداد کمی از آن‌ها به چنین اقداماتی دست می‌زنند.

«فرانکلین روزولت» (Franklin D. Roosevelt)، رییس‌جمهور آمریکا، این نکته را به‌خوبی درک کرده بود. حتی در دهه ۱۹۳۰، که جهان شاهد یک رکود عظیم بود، او از جامعه عمومی خواست که بر تقویت اعتماد‌به‌نفس متمرکز شوند. روزولت از سرمایه‌گذاران خواست ترس خود را کنار بگذارند و دوباره در حوزه‌های موردعلاقه‌شان سرمایه‌گذاری کنند. هرگاه که او به سخنرانی الهام‌بخش می‌پرداخت، وضعیت بازار سهام ثابت می‌شد، که نشان از تاثیر قوی یک روایت مثبت بر تصمیم‌گیری افراد داشت.

سخن نهایی

متاسفانه در دنیای امروز، تمام تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های اقتصادی بر اساس اعداد و ارقام ساخته می‌شوند و اغلب تفسیر درستی از ماهیت رویدادها صورت نمی‌گیرد. همان‌طور که در خلاصه کتاب اقتصاد روایی آموختیم، پشت‌پرده آمارها، روایت‌هایی وجود دارد که به‌عنوان دلیل اصلی رویدادهای اقتصادی و حوادث آینده در نظر گرفته می‌شود. این روایت‌های اقتصادی مشابه یک بیماری همه‌گیر است که در ابتدا توسط افراد زیادی دهان‌به‌دهان منتقل می‌شود، اما به‌مرور زمان داستان اصلی فراموش می‌شود و دیگر کسی به ترویج آن نمی‌پردازد. به‌عنوان مثال، بیت‌کوین در یک دوره زمانی به‌شدت به یک موضوع و مبحث داغ در هر محفلی تبدیل شد و سپس به تدریج از مرکز توجه خارج شد.

در طول تاریخ، وقایع مختلفی در بازار سهام و شرایط اقتصاد جهانی رخ داده است که باعث شده تا بیشتر افراد آن‌ها را به‌یاد بیاورند. با وجود این، همان‌طور که در خلاصه کتاب اشاره شد، یادآوری بحران‌های اقتصادی باید به‌گونه‌ای باشد که ما را به درک متفاوتی از این وقایع برساند. همانند این‌که با یادآوری خاطرات گذشته‌مان، به درک بهتری از آن‌ها می‌رسیم، درباره رویدادهای اقتصادی نیز باید به همین ترتیب عمل کنیم. انسان‌ها عاشق داستان‌سازی هستند و این ویژگی بدی نیست. اقتصاددانان و سیاستمداران باید از این ویژگی به‌نحو صحیح بهره‌برداری کنند تا در شرایط بحرانی قادر به کنترل افکار جامعه باشند. به همین دلیل، توجه‌به روایت‌های اقتصادی و دیدگاه‌های عامه مردم می‌تواند بیشتر از آمار‌های خشک و گاهی غیرمنطقی به بهبود شرایط کمک کند.

لینک کوتاه: https://www.bcamag.com/bit/9i43
نفیسه محروقی
نفیسه محروقی
مقاله‌ها: 12

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *