دوران سالخوردگی پول
پول، چیزی که همه برای بهدست آوردن آن شبانهروز میدوند، اما فقط تعداد محدودی ماهیت آن را درک کردهاند. اگر بهدنبال بهدست آوردن پول هستید، اولین نیاز شما این است که بدانید پول چیست. در غیر اینصورت، خود را تا آخر عمر در حال دستوپا زدن برای امرار معاش خواهید یافت و از تلاشهایتان هیچ نتیجهای نخواهید گرفت. در این مطلب میخواهیم به چیستی پول، اینکه از کجا آمده و چطور میتوان از آن استفاده کرد بپردازیم؛ موضوعی که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
عناوین این مقاله:
محتوای ارایهشده در این مقاله از کتاب «پول شکسته» (Broken Money) نوشته «لین آلدن» (Lyn Alden)، تحلیلگر اقتصاد کلان اقتباس شده و «گای» (Guy) در کانال یوتیوبی خود در ویدیویی با عنوان «پول شکست خورده است» (Money is Broken) آن را تهیه کرده است. این مطلب قطعن ارزش خواندن را دارد.
ارزش رو به زوال
لین آلدن در کتابش میگوید: «بیش از ۱۶۰ نوع پول رایج در جهان وجود دارد که هرکدام در انحصار قلمرو قدرت دولتها قرار دارند. بهغیر از تعداد انگشتشماری از آنها، اغلب پولها در گذر زمان بهسرعت بیارزش میشوند و پذیرش آنها بیرون از قلمرو دولتها کم و کمتر میشود. در حالیکه تولید انرژی و تکثیر وسایل الکترونیکی با افزایش و پیشرفت مداوم همراه بوده و رفاه انسان را در طول زمان بهبود بخشیده است، سیستم مالی جهانی بهبود پیدا نکرده و همچنان موجب کاهش بهرهوری اقتصادی میشود.
اگرچه این حقیقت در کشورهای در حال توسعه بیشتر ملموس است، اما از آنجاییکه بدهی و کسری در کشورهای توسعهیافته با وجود محدودیت نداشتن افزایش پیدا کرده، پس یعنی در کشورهای توسعهیافته نیز آشکار شده است و کشورهای دنیا در میان امواجی از تورم و ورشکستگی بانکها در حال انجام مبادلات تجاری با یکدیگر هستند.»
سوالی که ایجاد میشود این است که اشکال کار کجاست و دلیل این زوال اقتصادی چیست؟
پاسخ این است که ارتباط پول (Money) از ارز (Currency) بهطور کامل قطع شده است. به این دلیل که ارزهایی مانند یورو و دلار که زمانی با دارایی حقیقی مانند طلا پشتیبانی میشدند، اکنون هیچ پشتوانهای ندارند.
هنگامیکه استاندارد طلا بهصورت رسمی در سال ۱۹۷۱ منسوخ شد، پول و ارز دو تعریف متفاوت پیدا کردند.
از آن زمان به بعد، این امکان بهوجود آمد که دولتها و بانکهای مرکزی به هر میزانی که بخواهند، بتوانند ارز تولید کنند؛ چیزیکه عامل اصلی تورم و نابرابری به شمار میرود.
بخش بد ماجرا اینجاست که ما فکر میکردیم پرداخت با ارزهای رایج، حکم دادوستد با طلا را دارد؛ در حالیکه ۵۰ سال است دیگر اینطور نیست. بر همین اساس، میتوان گفت هیچکدام از ما از سال ۱۹۷۰ به بعد پول در نیاوردهایم، بلکه ارز درآوردهایم؛ چیزی که روزبهروز ارزش آن کم و کمتر میشود.
پس از درک این مهم، حال دو سوال اساسی و بزرگ پیش میآید: پول دقیقن چیست؟ و وقتی درآمد و دریافتی ما به ارزهای رایج است، چگونه میتوان پول درآورد؟
تا پایان این مقاله با ما همراه باشید تا باهم به جواب این دو سوال مهم برسیم.
نظریه بازی (Game Theory)
لین آلدن در بخش تعریف پول، این فرضیه که پول با صدف و سکه و چیزهایی از این قبیل راه خود را آغاز کرده است را رد میکند. او میگوید پول با دفاتر ثبت (Ledgers) شروع شده است که بهعنوان خلاصهای از معاملات تعریف میشد؛ به این ترتیب اینکه چه کسی مالک چه چیزی است ردیابی میشد.
لین بر این باور است که دفتر ثبت بهاحتمال از ابتدای تمدن بشر وجود داشته است. او برای اثبات این موضوع استدلالهایی را عنوان میکند:
زمانیکه مردم بهصورت قبیلهای زندگی میکردند، دوست داشتند کارهایی که برای یکدیگر انجام میدادند را ثبت کنند. برای مثال، یک شکارچی که بخشی از شکار خود را به شکارچی دیگری که موفق به شکار نشده بود میداد، انتظار داشت در آینده آن شکارچی لطف او را جبران کند.
اما نکته بسیار جالب اینجاست که این تبادلات تنها میان افرادی انجام میشد که به یکدیگر اعتماد داشتند و هرگز با کسانی که نمیشناختند یا افرادی که میدانستند قرار نیست بیشتر از یکبار آنها را ببینند، معامله نمیکردند.
دلیل آن هم بسیار ساده است، زیرا افرادی که همدیگر را میشناختند، در نهایت لطف یکدیگر را جبران میکردند، اما احتمال آن در مورد غریبهها یا کسانی که میدانستند بیشتر از یکبار همدیگر را نمیبینند، کمتر بود.
حقیقت جالب این است که وقتی انسانها میدانستند قرار نیست فردی را دوباره در آینده ببینند، رفتاری فریبنده از خود نشان میدادند. این باور وجود دارد که جهش شدید جمعیت و تغییر سبک زندگی از قبایل روستایی به شهرنشینی، رفتار ضداجتماعی بشر را بهدلیل کاهش احتمال دیدن مجدد افراد افزایش داده است.
در دوران باستان، وقتی انسانها میدانستند قرار نیست فردی را دوباره در آینده ببینند، رفتاری فریبنده از خود نشان میدادند. این باور وجود دارد که جهش شدید جمعیت و تغییر سبک زندگی از قبایل روستایی به شهرنشینی، رفتار ضداجتماعی بشر را بهدلیل کاهش احتمال دیدن مجدد افراد افزایش داده است
این نوع رویکرد بیاعتمادی مردم نسبتبه یکدیگر در جوامع بزرگتر به حوزه مطالعاتی وسیعتری به نام نظریه بازی مرتبط است.
پول و موقعیت
دفتر کل مشکلات خاص خود را به همراه داشت. به همین خاطر راهحلی به نام «دادوستد پایاپای» بهوجود آمد. قبایل، مازاد محصولات خود را با مازاد محصولات قبایل دیگر تعویض میکردند. اما مشکل اینجا بود که محصولات مازاد، لزومن از اقلام مورد نیاز قبایل دیگر نبود. بنابراین برای دادوستد راحتتر، به محصولات یا خدماتی نیاز بود که بهصورت مشترک برای همه مورد نیاز باشد.
لین میگوید برای حل این مشکل، صدفهای دریایی بهعنوان کالای مرجع (پول) مورد استفاده قرار میگرفت. استفاده از صدف به این خاطر بود که یافتن صدف، محدودیتهای زیادی داشت و تمیز کردن و آمادهسازی آن برای دادوستد دشوار بود، حمل آسانی داشت و بهعنوان یک کالای زینتی نیز استفاده میشد؛ از همه مهمتر، صدف مانند خیلی از محصولات دیگر پوسیده یا فرسوده نمیشد.
برخی از انواع صدفها بهصورت جهانی و بین قارهای مانند آمریکای شمالی، آفریقا و آسیا برای دادوستد مورد معامله قرار میگرفته است. دانستی است که قدیمیترین صدفهای معاملاتی که در آفریقای جنوبی پیدا شده، صدف حلزونی با قدمت ۷۵ هزار سال است
اگر فردی در یک قبیله تعداد خیلی زیادی صدف داشت، به این معنا بود که آن فرد خدمات بسیار زیادی در حق خیلی از افراد انجام داده و به همین دلیل فردی دوستداشتنی در میان مردم قبیله به حساب میآمد. از دید لین، معامله با صدف مصداق بارز پول و موقعیت است.
رشد فناوری و مشکلات صدفی
مفهوم دفترکل و خلاصه تراکنشها و اینکه چه کسی صاحب چه چیزی است، در همان دوره از تاریخ پدیدار شد؛ یعنی ۷۵ هزار سال پیش!
از آنجاییکه صدف در طبیعت بهوجود میآید، دادوستد با صدف این حقیقت را نشان میداد که معاملات ثبتشده در دفاتر کل کاملن توسط طبیعت کنترل میشدند. پس این طبیعت بود که تعیین میکرد چه میزان صدف تولید شده و چه مقدار از آن به کسی تخصیص داده شود.
اما با پیشرفت فناوری پس از پیشرفت تمدن بشر چه اتفاقی میافتد؟ هنگامیکه انجام معاملات به خارج از قبایل گسترش پیدا میکند و به سایر شهرها و قبایل میرسد، تکلیف صدفها چه میشود؟ پاسخ ساده است؛ در این حالت ارزش صدفها رو به زوال میرود تا جاییکه کاملن بیارزش میشود. به همین خاطر، مردم باید جایگزین بهتری برای تجارت پیدا میکردند.
سیر تکاملی کالاهای مورد استفاده قرار گرفته بهعنوان پول
از آنجاییکه صدف بهعنوان یک کالای پولمانند نمیتوانست نیازهای بشر را برای همیشه در نقش پول بازی کند، جای خود را به کالاهای پولمانند دیگری داد که ویژگیهای پولی بیشتری نسبتبه کالاهای پیش داشته باشد.
۷ معیار لین
لین آلدن هفت معیار برای انتخاب یک چیز که نقش پول را بتواند بازی کند، معرفی کرده است:
- تقسیمپذیری (Divisibility): که بتوان آن را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کرد.
- قابلیت حمل (Portability): که بتوان آن را بهراحتی حمل/جابهجا/منتقل کرد.
- ماندگاری (Durability): که نسبتبه فرسایش و زوال مقاوم باشد.
- قابلیت تعویض (Fungibility): که هر واحد آن با همسان خود برابر باشد.
- اثباتپذیری (Verifiability): که بتوان بهسادگی به واقعی و جعلی نبودن آن پی برد.
- کمیاب بودن (Scarcity): که دشواری افزایش عرضه آن دشوار باشد.
- کاربردپذیری (Utility): که میزان کاربرد آن مشخص باشد.
بنابراین، پول ایدهآل قابل تقسیم، قابل اثبات، کمیاب و کاربردپذیر است و نقل و انتقال آن نیز راحت بوده و ماندگاری بالایی نیز دارد. با وجود این تمامی قبایل جهان در نهایت بهصورت متفقالقول و بدون در نظر گرفتن این هفت معیار، به این نتیجه رسیدند که بهترین وسیله برای استفاده بهعنوان پول، طلا است.
طلا زنگ نمیزند و هرگز پوسیده یا به مرور زمان تبدیل به ماده دیگری نمیشود. اما مشکل آنجا بود که استفاده از طلا برای خریدهای خُرد مناسب و آسان نیست. بنابراین، انسانها به فکر استفاده از فلزات گرانبهای دیگری مانند نقره و مس افتادند و به همین ترتیب این دو فلز پولمانند نیز بهعنوان پول مورد استفاده قرار گرفتند.
توهم اشتباه درباره مفهوم پول
لین در کتاب خود به نکته بسیار ظریف و مهمی اشاره میکند؛ او میگوید هرگز نمیتوان هر چیز دلخواهی را بهعنوان پول نامگذاری و آن را وارد چرخه اقتصادی کرد. زیرا اگر چیز اشتباهی را بهجای پول استفاده کنیم، ارزش آن بهسرعت بهسمت صفر حرکت میکند؛ چراکه عدهای معدود برای کسب منافع شخصی خود شروع به دستکاری میزان عرضه آن میکنند و به همین دلیل پولهای واقعی مانند طلا و نقره دوباره بهعنوان گزینه صحیح انتخاب میشوند.
پس از بررسی انواع مختلف پول که هر کدام بهصورت دورهای در تاریخ آمده و درنهایت ارزش آنها به صفر رسیده، لین در بخش سوم کتاب علت پیروزی نهایی طلا را محدود بودن عرضه آن عنوان میکند.
از زمان نگارش تاریخ توسط بشر تا امروز، شاهد رشد عرضه طلا بهطور میانگین دو درصد سالیانه بودهایم و در مقابل، در مورد سایر فلزات گرانبها، بهدلیل عرضه بیشتر نسبت به طلا، شاهد رشد ارزشی کمتری نسبت به طلا بودهاند.
برخی از فلزات با وجود اینکه مانند طلا محدودیت زیادی نداشتند، بهخاطر کاربردی بودن مورد تقاضا قرار گرفتهاند؛ مانند استفاده از آهن و آلومینیوم در ساختوساز
جالب اینجاست که سکههای طلای ساختهشده در طول تاریخ نیز از دست دولتها و بانکهای مرکزی در امان نماندهاند. آنها لبه سکههای طلا را میبریدند و آن را کوچکتر میکردند تا با کمارزش شدن سکهها و تکههای بریدهشده بتوانند سکههای بیشتری تولید کنند.
این روند در طول تاریخ بسیار زمانبر بود. از میان انواع سکههای زمان باستان، لین سکههای دناریوس رومی (Roman Denarius) را مثال میزند که ۵۰۰ سال طول کشید تا سکههای طلا از خلوص ۹۵ درصد به ۵ درصد کاهش پیدا کند. این بدان معناست که روند افول ارزش سکهها برای عموم جامعه بسیار نامحسوس بوده است.
کمارزش کردن سکههای طلا در دوران باستان با روند کندی صورت میگرفته است. تا جاییکه روند کمارزش شدن خلوص سکههای دناریوس رومی از ۹۵ درصد به ۵ درصد ۵۰۰ سال زمان برده است
علل پیروزی طلا به نقره
اینکه چرا طلا تا امروز قاطعانه بر نقره پیروز شده است، دو دلیل اصلی دارد:
نخستین دلیل، تصمیمگیری اسحاق نیوتن (Isaac Newton) در سال ۱۷۱۴ بود. هنگامیکه نیوتن ریاست ضرب سکه بانک انگلستان را به عهده داشت، نسبت ارزش طلا به نقره را بسیار پایین تعیین کرده بود (۱۵.۵ انس نقره در برابر ۱ انس طلا). این کار موجب شد که اکثر کشورهای جهان، استاندارد طلا در جهان را به پیروی از بریتانیای کبیر اتخاذ کنند.
دلیل دوم که دلیل قابلتوجهتری به شمار میرود، فناوری بود. فناوری پولهای کاغذی با پشتوانه طلا را در بانکها ایجاد کرد و فروش نقره، که بهدلیل تقسیمپذیری بهتر آن نسبتبه طلا به جهت ارزش کمتر نقره برای خریدهای کوچکتر استفاده میشد، را از بین برد.
به این ترتیب، فناوری موجب شد طلا که زمانی بهعنوان پول میان مردم استفاده میشد، به یک ذخیرهگاه ارزش باستانی تبدیل شود.
نکتهای که لین در کتاب خود به آن اشاره کرده، نکته ظریفی است که کمتر کسی به آن توجه دارد. اگر با سکه یا جواهرات طلا به هر نقطهای از جهان سفر کنید، بهراحتی قادر به فروختن آن به قیمتی منصفانه نسبتبه پول واحد هر کشور خواهید بود
در بخش چهارم کتاب، لین درباره تفاوتهای نظریه کالایی پول (Commodity Theory of Money) و نظریه اعتباری پول (Credit Theory of Money) صحبت میکند. بهطور خلاصه، لین پول را هم پول کالایی و هم پول اعتباری میداند و آن را نظریه یکپارچه پول (the unified theory of money) نامگذاری میکند. در واقع از دید لین آلدن پول بهصورت ذاتی یک دفتر کل است.
سیستم بانکی و حواله
قدمت حواله بانکی به هزاران سال پیش بازمیگردد. حواله بانکی شامل شبکهای از تجار معتمد میشد که در جاده ابریشم شبکهای از خدمات بانکی ارایه میدادند. تعریف این سیستم در مثال زیر به زبان ساده آمده است:
شخص A را درنظر بگیرد که میخواهد ۱۰ سکه طلا را به شخص B که در شهر دیگری قرار دارد ارسال کند. بهجای حمل و انتقال آن ۱۰ سکه به شهر B، شخص A تعداد ۱۰ سکه را به تاجر A که به او اعتماد دارد و تاجر شهر B را میشناسد، تحویل میدهد.
در این حالت، بهجای انتقال آن ۱۰ سکه به تاجر B، تاجر A نامهای برای تاجر B ارسال میکند و از او میخواهد که ۱۰ سکه طلا را به شخص B تحویل داده تا در آینده اصل سکهها را به او تحویل دهد.
پس از دریافت نامه، تاجر B به شخص B سکهها را تحویل میدهد. در صورتیکه از سوی تاجر B تخطی صورت گیرد، تاجر A ارتباط خود را با او قطع کرده و او را از سیستم حواله خود حذف میکند. اما اگر سکهها بدون کم و کاستی به شخص B تحویل داده شود و این تراکنشها بهصورت دوطرفه در وضعیت سالمی ادامه پیدا کند، در عمل تاجرها هرگز نیازی به ارسال طلاها به یکدیگر نخواهند داشت.
نوآوری سیستم حواله انجام تراکنشها و تسویهحساب دفتری به ایجاد سیستمی منجر شد که دیگر نیازی به ارسال فیزیکی طلا و سکههای طلا برای انجام حواله نباشد. این فرآیند درعمل سرعت بالاتر و امنیت بیشتری را با خود به ارمغان آورد.
در سال ۱۴۹۴ نوآوری کلیدی دیگری در حوزه خدمات مالی در ایتالیا پدیدار شد که به آن حسابداری دوطرفه (Double Entry Bookkeeping) میگویند. در حسابداری دوطرفه، دفاتر حسابداری به دو بخش دارایی و بدهی تقسیم میشود.
هنگامیکه ۱۰ سکه طلا از سوی بانک به فرد B پرداخت میشود، آن ۱۰ سکه طلا به دارایی از بانک تبدیل شده که فرد وامگیرنده نسبتبه آن پاسخگو است. این مدل پدیدآورنده سیستم بانکداری مدرن شناخته میشود.
حسابداری دوطرفه نیز مانند سیستم حواله، موجب افزایش امنیت و کارآمدی تراکنشها و کاهش نقل و انتقالات سنتی شد.
پیامد پیدایش اسکناس کاغذی ارایهشده از سوی بانکها، پیدایش داراییهای حامل (Bearer Assets) بود. داراییهای حامل در واقع همان اسنادی بودند که دارنده آن میتوانست به بانک مراجعه کرده و بهجای فرد B طلا را از بانک دریافت کند. بدین ترتیب، امکان دادوستد در میان افراد بهسرعت گسترش پیدا کرد و سیستم مالی حقیقی پدیدار شد.
طمع خانمانسوز بانکها و مردم
با گسترش استفاده برگههای بانکی یا همان اسکناس، این برگهها به پول تبدیل شده و بعد از مدتی بانکها متوجه شدند شمار بسیار کمی برای دریافت طلای فیزیکی که پشتیبان اسکناسها بودند، به بانک مراجعه میکردند. این موضوع باعث ایجاد کسری ذخایر بانکی شد.
برخلاف این تصور رایج که بانکداران بهخاطر طمع، خودشان پدیدآورنده این شکاف شدند، باید گفت این طمع مردم بود که چنین فساد عظیمی را بهوجود آورد؛ زیرا در سیستم حواله سنتی و سیستم حسابداری دوطرفه، بانکها بابت انجام تراکنشها و پرداخت و نگهداری سکهها کارمزد دریافت میکردند؛ در حالیکه با بهجریان افتادن اسکناس در دست مردم، درعمل مردم دیگر کارمزدی بابت دادوستد، ضمانت نگهداری از طلاها و پشتیبانی از رسیدها پرداخت نمیکردند.
این در حالی است که بعدها نیز بانکها بابت انجام تراکنش، تضمین امنیت و انتقالپذیر بودن دارایی مشتریان شروع به دریافت اندکی کارمزد کردند؛ با این تفاوت که میدانستند میتوانند اندکی از طلاهای ذخیرهشده را برای کسب سود بیشتر وام بدهند.
سود خالص ارایه خدمات بانکی با طلاهای مشتریان بهحدی زیاد بود که بانکها در ابتدا با ارایه خدمات با کارمزد صفر و بعدها با پیشنهاد شراکت در سود بانکی، اقدام به جذب مشتریان بیشتر و بیشتر کردند
بانکها در ابتدا تنها ۱۰ درصد از طلاهای ذخیرهشده را برای وامدهی و کسب سودی بیشتر از سود کارمزدهای بانکداری استفاده میکردند. خوشبختانه یا متاسفانه، طولی نکشید که بانکها متوجه شدند میتوانند برای جذب سرمایه بیشتر، مشتریان را در سود خود سهیم کرده و با پیشنهاد بهره بانکی، سرمایه و طلای بیشتری از مشتریان دریافت کنند.
در این شرایط طلاهای ذخیرهشده به ۸۰ درصد کاهش پیدا میکرد. با این کار، بانکها میتوانستند هزینههای جاری خود را پوشش دهند، سود بیشتری ببرند و بخشی از آن را نیز با مشتریان تقسیم کنند. با این کار تعداد مشتریان و میزان ورودی سرمایه و طلا بیشتر و بیشتر میشد. با ادامه پیدا کردن این روال، هر روز از ذخیره طلاها کاسته و به تعداد پولهای کاغذی بانکی در گردش افتاده افزوده میشد.
این سیستم تا زمانیکه مردم به فکر دریافت طلاهای فیزیکی خود نمیافتادند، بسیار مطلوب بود. اما همانطور که شنیدهاید، در برهههایی از تاریخ شاهد بودیم که مردم فقط برای اینکه مطمین شوند طلاهای سپردهشده امانی آنها همچنان در نزد بانک قرار دارد یا خیر، بهطور ناگهانی برای دریافت طلاهای خود بهسوی بانکها هجوم بردند و متوجه شدند که تقریبن تمام طلاها به دیگران وامدهی شده است.
یکی از معروفترین این رویدادها، رویداد دهه ۱۹۷۰ است؛ در این زمان دولت آمریکا بهدلیل کسری بودجه حاصل از جنگ ویتنام، پروژه سفر به ماه و موارد دیگر، شروع به چاپ دلار خارج از پشتوانه طلا کرد. زمان زیادی نگذشت که بانکهای مرکزی سایر کشورها که نسبتبه چاپ اضافی دلار مشکوک شدند، ناگهان به بانکهای آمریکایی هجوم برده و درخواست طلای فیزیکی نسبتبه دلارهای ذخیرهشده در کشور خود کردند.
دولت آمریکا برای جلوگیری از خروج هرچه بیشتر طلا، در سال ۱۹۷۱ دستور عدم خروج طلا از کشور را صادر کرد. برای این منظور، دولت تصمیم گرفت تا بهجای طلا، اوراق قرضه به مردم جهان ارایه دهد. اوراق قرضه مدرکی مبنیبر بدهی آمریکا به بانکها بود که بابت آن به سازمانهای مالی کشورهای دیگر پیشنهاد سود بانکی بابت دریافت اوراق قرضه میکرد. پس از آن بود که تورم جهانی بهدلیل قطع شدن رابطه ارزهای جهان با پشتوانه طلا آغاز شده و تا امروز ادامه پیدا کرده است.
در این خصوص یک مقاله کامل در شماره هشتم پیوسته، پنجم رسمی پژوهشنامه با عنوان «پول چگونه بیارزش شد» منتشر شده است که مطالعه آن توصیه میشود.
اعتبار پول از کجا میآید؟
امروزه، بهجای بانکداری ذخیره کسری (Fractional Reserve Banking) براساس طلا، ما با بانکداری ذخیره کسری بر اساس ارز فیات مواجه هستیم؛ ارزهایی که فقط بهخاطر اینکه دولتها میگویند اعتبار دارند، معتبر هستند.
شرایطی را درنظر بگیرید که از بانکها بخواهیم فقط ۱۰ درصد دارایی مشتریان را نزد خود نگهداری کنند. در این شرایط اگر در یک بانک ۱۰۰ دلار پول داریم، میتواند ۹۰ دلار از آن را به بانک دیگری بدهد که آن بانک هم میتواند ۸۰ دلار از ۹۰ دلار را به بانک بعدی پرداخت کند و این داستان تا ۱۰ دلار آخر ادامه دارد.
در این صورت، شما بهناچار با افزایش شدید عرضه ارز بدون هیچ پشتوانهای از پول یا دارایی واقعی مواجه خواهید شد و در عوض، با افزایش شدید تورم روبهرو میشوید؛ به نحویکه قشر متوسط جامعه قادر به جلو رفتن نخواهند بود و در عوض کسانی که میتوانند بیشترین وام را از این ذخایر کسری بگیرند، غنیتر خواهند شد.
حال در نظر بگیرید بانکهای آمریکایی از زمان پاندمی کرونا در سال ۲۰۲۰، دیگر نیازی به پشتوانه برای ذخایر ارزی خود نداشتهاند. علاوهبر این، سیستم بانکداری ذخیره کسری دیگر با ارزهای فیات فیزیکی نیز معامله نمیشود. به همین دلیل، ذخایر بانکی فقط اعدادی هستند که در دفاتر کل یادداشت شدهاند.
بر اساس محاسباتی که لین از دادههای ارایهشده رسمی انجام داده، ذخیره ارزی بانکهای آمریکایی تا پایان سال ۲۰۲۲ معادل ۲۲ تریلیون دلار بوده که این میزان از دارایی تنها با ۱۰۰ میلیارد دلار فیزیکی پشتیبانی شده است؛ یعنی ۲۲ برابر بیشتر از دلارهای فیزیکی موجود آنها.
حال سوال اینجاست که با داشتن این اطلاعات چه میتوان کرد؟
نخستین کاری که باید انجام دهید این است که تمرکز خود را بهجای بهدست آوردن ارز، روی جمعآوری و ذخیره پول بگذارید. البته منظور از پول تنها طلا نیست؛ هر چیزی مانند املاک و مستغلات که بهنوعی پول محسوب میشود نیز در این دسته قرار میگیرد.
جالب اینجاست که لین آلدن بیتکوین (Bitcoin) را نیز بهعنوان شکلی از پول میداند، چرا که معتقد است بیتکوین خصوصیاتی شبیه به طلا دارد و هفت معیار لین را در خود جای داده است. از آن مهمتر اینکه بیتکوین قابلیت انجام تراکنشهای بانکی را بهصورتی غیرمتمرکز و بسیار امنتر دارد.
دومین موضوعی که باید متوجه آن شویم این است که نرخ اصلی تورم بسیار بیشتر از آن چیزی است که در گزارشها بیان میشود. دلیل آن هم تولید روزافزون ارزهای فیات بیپشتوانه است.
اگرچه میزان نرخ عرضه پول چندی پیش برای نخستینبار در چند دهه اخیر بهدلیل افزایش بیشتر نرخ بهره توسط بانکهای مرکزی، منفی شد که دلیل آن هم بهاحتمال کاهش هزینهها بوده؛ اما این اتفاق کاملن موقت است. زیرا اگر قرار باشد افزایش نرخ بهره ادامه پیدا کند، سرمایهداری هر روز به داراییهای میلیاردی بزرگان صنعت اضافه میکند و این چیزی است که بانکها هرگز اجازه نمیدهند؛ زیرا این حقیقت برای قدرتشان یک تهدید محسوب میشود.
به عبارت دیگر، دولت آمریکا هر روز باید پول چاپ کند تا جیب سرمایهگذاران را پر کند. بنابراین، هر کاری را که لازم باشد برای جلوگیری از رشد تورم واقعی انجام میدهد.
به همین خاطر، دولت تمامی هزینههای جاری خانوارها را هفته به هفته و ماه به ماه بهدقت مورد آنالیز قرار میدهد و براساس گزارشهای دورهای، نسبتبه افزایش یا کاهش نرخ بهره تصمیمگیری میکند.
این گزارشها در حال حاضر بهحدی مهم است که بسیاری از تریدرهای سراسر جهان، همه روزه در حال رصد آن هستند؛ زیرا این گزارشها بر روند بازارهای مالی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم میگذارد.
سخن پایانی
با نگاهی ساده میتوان متوجه شد کشورهایی که اقتصاد خود را به دلار آمریکا وابسته کردهاند، بهدلیل روند نزولی ارزش ذاتی دلار، با نرخ تورم شدیدتری مواجه هستند. بر این اساس، تمرکز بر درآمدی که نزدیکترین برابری را با دلار آمریکا دارد، منطقیترین کار به نظر میرسد تا پس از جمعکردن میزان لازم، بتوانید روی داراییهای حقیقی سرمایهگذاری کنید. زیرا خود دلار نیز محکوم به فنا است و تنها بهعنوان یک وسیله پولمانند میتواند سرعت از بین رفتن ارزش دارایی شما را تا حدی کاهش دهد.
نکته زیبای کار آنجاست که ارزهای بانکهای مرکزی فقط بهدلیل تقاضای مردم است که ارزش پیدا میکنند و هنگامیکه رفتهرفته تمامی افراد متوجه بیارزش بودن آن شده و بهسمت داراییهای حقیقی روانه شوند، بهیقین سرعت از بین رفتن ارزهای فیات حتی دلار نیز شتاب بیشتری خواهد گرفت؛ تا روزی که ارزش هر یک ۱۰۰ دلاری به اندازه یک صدف برسد.