بیتکوین منبع سرشاری از فرصتهای درآمدزا برای کشوری نظیر ایران است. هرچند بیتکوین و در پس آن، رمزارزها فرصتهای فراوانی برای بشریت و تمام ملتها خلق کردهاند؛ اما در ایران مسایلی را حل میکنند که در سایر کشورها شاید حیاتی بهنظر نرسد. در اکثر قریب بهاتفاق کشورهای دنیا، جابهجایی پول برای شهروندان به هر نقطهای از جهان بهسادگی ازطریق بانکها فراهم است. در سایر کشورها، دولتها و شرکتها برای صادرات محصول و خدمات خود محدودیت خاصی بهجز بازار رقابتی ندارند؛ چهبسا حتی مشوقهایی نیز در چهارچوب مقررات داخلی یا معاهدات بینالمللی دریافت میکنند؛ در بیشتر کشورهای دنیا شهروندان و شرکتها به منابع مالی لازم ازطریق خط اعتباری و وام دسترسی دارند؛ بسیاری از دولتها محدودیتی در دریافت وام از منابع خارجی ندارند؛ تامین مالی برای سرمایهگذاری در بسیاری از کشورها با فرایندی قابل پیشبینی و مشخص قابل انجام است.
اما در ایران بهواسطه تحریمهای ظالمانهی نظام سلطه، تمام مواردی که در کشورهای دیگر عادی بهنظر میرسد، کارهایی غیرممکن است. ایران باید گاز را در محدودیت دسترسی به فناوری و سرمایه بینالمللی استخراج کند و به کشور همسایهاش بفروشد و سالها صبر کند تا بهجای آن با هزینهای بالا، مایحتاج اساسی وارد کند. قصدم اینجا شرح مسایل فراوان تحریمها نیست که خود شما در هر موقعیتی که هستید، درد این تحریمها را به جان تحمل میکنید؛ قصدم اما اشاره به گوشههایی از فرصتهایی است که در کشور ما دچار غفلت یا خودتحریمی شدهاند.
استخراج بیتکوین یکی از این فرصتهاست که در کشور ما درست درک نشده و به جای توسعه، دچار افت شده است. این تصوری فانتزی نیست، بلکه واقعیتی روشن است که استخراج، سادهترین راه درآمدزایی و ورود ارز به کشور است؛ آنهم کشوری که از نعمت منابع سرشار و ارزان انرژی برخوردار باشد. خدمات مالی بینالمللی نظیر اعتبارات اسنادی بهپشتوانه رمزارز میتوانست راهگشای بسیاری از موانع تجارت باشد، که نیست. تامین مالی شرکتها و پروژههای بزرگ کشور میتوانست گرههای بزرگی از مسایل مردم حل کند و در این مورد نیز از قابلیتهای رمزارزها غفلت شده است.
آنچه این غفلت را رقم زده، نخست فقدان یک سیاست توسعهگرای ملی مبتنیبر شناخت و راهکارهای مختلف برای استفاده از فرصت رمزارزهاست و فقدان یک سیاست جامع ملی، باعث بروز نوعی ملوکالطوایف بین نهادهای مختلف برای پیشبرد سیاستهای نهادی و سلیقهای شده است. یک نهاد مخالف است، نهاد دیگر ممنوع میکند، دیگری استقبال میکند، آنیکی مقررات میگذارد و نتیجه شده محدودیت هرچه بیشتر برای فعالان صنعت بلاکچین و فرصتسوزی برای کشوری که بهشدت به این فرصتها نیازمند است. بحث و نظر در این موارد فراوان است که در این شماره به بخشی از آن پرداختهایم و امیدوارم دولت محترم و شخص رییسجمهور برای شکلگیری یک عزم ملی در عرصه بلاکچین پیشقدم شوند.
خوشحالم که پژوهشنامه بلاکچین با تلاش دستاندرکاران به منزل سوم رسید و امیدوارم محتوای تولیدشده در این شماره برای شما مفید باشد.
تا گامی دیگر و سخنی دیگر، همراه باشیم.